جدول جو
جدول جو

معنی گرگ سگ - جستجوی لغت در جدول جو

گرگ سگ
(گُ سَ)
سگی که از نسل گرگ باشد. سگی که گرگ مانند باشد:
زان گرگ سگان اژدهاروی
نازرده بر او یکی سر موی.
نظامی.
زان گرگ سگان استخوان خوار
کس را نه به استخوان او کار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گرگ سگ
سگی که مادرش گرگ باشد، سگی که گرگ مانند باشد: زان گرگ سگان اژدها روی نازرده بر او یکی سرموی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرگ پو
تصویر گرگ پو
پوینده و دونده مانند گرگ، گرگ تاز، گرگ دو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگ پا
تصویر گرگ پا
گیاهی با شاخه های کوتاه و برگ های ریز به هم فشرده، پای گرگ، پنجه گرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگ آسا
تصویر گرگ آسا
گرگ مانند مانند گرگ
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گِ سَ)
حجرالکلب. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان هزار جریب، بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 40000گزی شمال خاوری کیاسر. هوای آن معتدل و دارای 100 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات، عسل، لبنیات، ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ گِ مَ)
گرگی که مست شده باشد. گرگ مست طافح:
آهوکا، سگ توام برجه و گرگ مست شو
خواب پلنگ نه ز سر گرچه پلنگ گوهری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ)
کنایه از معشوق جفا و ستم کننده و آزار رساننده باشد. (برهان) (آنندراج). مست طافح:
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند
یوسف گرگ مست ما دعوی روزپیکری.
خاقانی (دیوان ص 326).
مؤلف آنندراج گوید: ’جناب خان آرزو میفرمایند معشوق را گرگ مست گفتن به این معنی و به این اسلوب بسیار نامناسب است. در این صورت لفظ شیرمست مناسب است’. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 21000گزی شمال اسدآباد و 3000گزی شمال خاور پیرملو. هوای آن سردو دارای 160 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
از جملۀ کوهستانها و ییلاقات شاه کوه و ساور مازندران میباشد. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 169)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نوعی از گیاه است. پنجۀ گرگ. (گیاه شناسی گل گلاب ص 172) :
خجسته را بجز از خردپا ندارد گوش
بنفشه را بجز از گرگ پا ندارد پاس.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(گُ دُ)
عمودالصبح. ذنب السرحان. دم گرگی. صبح کاذب
لغت نامه دهخدا
(گُ وَ)
دهی است از دهستان نودان بخش کوهمره نودان شهرستان کازرون واقع در 27000گزی خاور نودان. هوای آن معتدل و دارای 175 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گُ دِ سَ)
تفسیر خصی الکلب است و آن بیخی باشد، مانند خصیهالکلب و هر زوجی بر هم چسبیده یکی بزرگ و دیگری کوچک، اگر مرد بزرگ آنرا بخورد و با زن جماع کند فرزندنرینه آرد و اگر زن کوچک آنرا خورد مادینه. خشک آن قطع شهوت کند و تر آن مقوی باه باشد و عربان آنرا قاتل اخیه گویند بواسطۀ آنکه آنها دو بیخ اند مانند دوزیتون بر هم چسبیده که یک سال یکی فربه و دیگری لاغرمیشود و سال دیگر آنکه فربه بود لاغر و آنکه لاغر بودفربه میگردد. (برهان) (آنندراج). دارویی شبیه به گند روباه که اکنون به سعلب معروف است و به تازی خصیهالثعلب نامند. (ناظم الاطباء). خصی الذئب. ثعلب. خصیهالثعلب. سحلب. بوزیدان. مستعجله. عروق بیض. شاطریون
لغت نامه دهخدا
(گِ)
از جملۀ فرماندهان عمده دورۀ خشیارشا که عده ای پیاده نظام در تحت فرمان خود داشت. گرگیس پسر آریز بود. (تاریخ ایران باستان ص 738، 751)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گیاهی است که در گندم زار روید و دانه های آن گرد و سیاه و تلخ است. هرگاه در گندم داخل و آسیا شود نان را نهایت تلخ کند. این گیاه در بعض شهرهای ایران منجمله گلپایگان به نام فوق خوانده میشود. برهان کرکاس ضبط کرده است. تلخه. زوان
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دُو)
کنایه از دویدن آهسته و بسرعت رفتن و پویه کردن و قطره زدن باشد و به عربی هروله گویند. (برهان). گرگ پوی. گرگ تاز:
کهنه گرگاویی برابر داشت
کرد در پای و گرگ دو برداشت.
جامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرد ساگ
تصویر گرد ساگ
گرد عقل: گرد خرد گول
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد سم
تصویر گرد سم
چارپایی که سم مدور دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از گروه گرگ پایان از دسته نهانزادان آوندی که برروی ساقه آن برگهای کوچک بهم فشرده بسیار روییده میشود و از این جهت ظاهرا بخزه ها شبیه میگردند. تقسیمات ساقه و ریشه آن همیشه دوتایی است. زایش این گیاه بوسیله هاگ است. هاگدانهای آن در بغل برگها قرار دارد و محتوی هاگ زرد رنگ فراوانند که بصورت غباری بسیار نرم و مورد استفاده دارو سازان میباشد و آنرا گرد لیکوپود نامند کبریت نباتی مسکیه پای گرگ پنجه گرگ پنجه گرگی: خجسته را بجز از خرد پاندارد گوش بنفشه را بجز از گرگ پاندارد پاس. (منوچهری) یا گرگ پایان. (جمع گرگ پا) گروهی از گیاهان نهانزاد آوندی که دارای برگهای کوچک ساده و متعددند و بدو راسته ایزسپره و هترسپره تقسیم میشوند. نمونه راسته اول گیاه پنجه گرگ است و نمونه راسته دوم سلاژینلا میباشد پنجه گرگیان پای گرگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگ دم
تصویر گرگ دم
صبح کاذب عمودالصبح دم گرگی
فرهنگ لغت هوشیار
مانند گرگ دویدن هروله: کهنه گر گاویی برابر داشت کرد در پای و گرگ دو برداشت. (جامی)
فرهنگ لغت هوشیار
کشنده گرگ، یکی از گونه های اقونیطون است که بنام قاتل الذئب نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
معشوق ستمکار: یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند یوسف گرگ مست ما دعوی روز پیکری. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
مشغول کاری بودن، آهسته کاری و مسامحه از روی عمد
فرهنگ گویش مازندرانی